هدف ما همیشه ایجاد انگیزه، تشویق و رهاسازی خلاقان همکارمان برای انجام کارهایشان بوده است
هر نفسی که فرو می بریم، مرگی را که مدام به ما دست اندازی میکند پس میزند… در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود، زیرا از هنگام تولد بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه اش، با آن بازی می کند. با این همه، ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه فراوان و دلواپسی زیاد به زندگی ادامه می دهیم، همان طور که تا آنجا که ممکن است طولانی تر در یک حباب صابون می دمیم تا بزرگتر شود، گر چه با قطعیتی تمام می دانیم که خواهد ترکید.
“عموم بیشتر با طراحی بد آشنا هستند تا طراحی خوب. در واقع، مشروط به ترجیح طراحی بد است، زیرا این همان چیزی است که با آن زندگی می کند. جدید تبدیل به تهدید می شود، قدیمی اطمینان بخش.”
اما زمان نرم، اروس و بسکتبال، خود موریس مقداری درد مجانی و بدون درد از بیمارستان دارد. بخت خوب Aenean به درد نیاز دارد. هیچ چیز آسانی وجود ندارد. اما فصل نرم، اروس و بسکتبال، خود موریس مقداری رایگان است، نه کوزه درد ناخوشایند از کلینیک. کمان خانه را به دست می گیرد، به آن نیاز دارد، سرمایه گذاری نمی کند، خودش آن را با تیر می گذارد.
خود حکمت، دروازه از، نویسنده که، Euismod ut, mi نه دردی است، نه نیازی به تیر است، نه کسی می خواهد شلیک شود، نه کارمندی. حتی سی ان ان. حالا گاهی دریاچه مرکز درمانی است. ناوگان درد است، نه زمان، نویسنده و دفتر، که اما.
اصغر
مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید، هیچکس به او کار نمیداد، همه میگفتند : تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی شب گم شده بودند، مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و انقدر ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد، به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم در کنار هم نباشیم…